کانال بیداری اندیشه در سروش کانال بیداری اندیشه در تلگرام



ارسال پاسخ  به روز آوری
 
رتبه به موضوع
  • 3 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
معرفت به نورانیت
۱۷:۲۵, ۴/مرداد/۹۱ (آخرین ویرایش ارسال: ۴/مرداد/۹۱ ۱۷:۲۷ توسط سلیم.)
شماره ارسال: #1
آواتار
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علی من اتبع الهدی

بی زحمت اگه این حدیث رو خوندید و به دردتون خورد یه صلوات به روح شیخ مفید بفرستید
[تصویر: 2Q==] عارف باالله حاج اسماعیل دولابی در مورد این حدیث می فرودند:
جزوه حدیث معرفت امیرالمؤمنین علیه السلام به نورانیت را در جانمازتان بگذاریدو تا چهل روز هر روز یکبار با توجه بخوانید تا به خود امیرالمؤمنین علیه السلام راه پیدا کنید
محمدبن صدقه روايت كرد كه روزى ابوذر غفارى از سلمان فارسى پرسيد: اي اباعبداللّه‏ (كنيه سلمان است) معناى معرفت امام اميرالمؤمنين عليه ‏السلام و شناختن او به مقام نورانيت چيست؟ سلمان فارسى در جواب گفت: اى جُندب،خوبست با هم برويم تا از خود آن حضرت در خصوص معناى آن سؤال كنيم
ابوذر گويد: رفتيم ولى در ابتدا امام را نديديم و انتظار كشيديم تا ايشان تشريف آوردند. حضرت پرسيدند چه چيز شما را به اينجا آورد؟ عرض كرديم: آمده‏ايم تا از معرفت شما به نورانيت سؤال نماييم. فرمود: مرحبا به شما دو نفر، دودوست متعهد به دين خود كه كوتاهى نمى‏كنند و سپس اميرالمؤمنين على عليه ‏السلام قسم خورد كه اين موضوع (معرفت امام عليه‏السلام به نورانيت) بر هر مرد و زن مؤمن واجب است و نبايد در آن كوتاهى شود. سپس فرمود
:
اى سلمان و اى جندب! هر دو گفتند: بلى اى امير مؤمنان. فرمود: اَحَدي ايمان را كامل نمى‏كند مگر اينكه مرا به كُنه معرفتم به نورانيت بشناسد. پس هنگامى كه مرا به كُنه معرفت شناخت، محققا خداوند قلب او را به ايمان آزمايش كرده و سينه‏اش را براى اسلام گشايش داده است و [در نتيجه] او عارف و بينا گرديده است. و هركس از شناخت آن كوتاهى نمايد، شك كننده و ترديدگراست
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرمؤمنان. فرمود: معرفت من به مقام نورانيت، شناخت خداوند عزّوجلّ است و معرفت خداوندعزّوجلّ، شناخت من به مقام نورانيت است. و آن همان دين خالصى است كه خداوند درباره‏ آن فرمود
:

(در حالى كه دستورى را دريافت نكرده بودند جزاين كه با كمال خلوص به آئين توحيد خدا را پرستش كنند و نماز را برپا دارند وزكات بدهند، اين است آئين راستين

)
سوره بینه /5
خداوند فرمود: امر نشدند مگر به پيامبرى حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله و آن دين و آئين يكتاپرستى آسان محمّدى است و اين كلام خدا را كه فرمود: «نماز را بر پا دارند»، هر كه ولايت مرا بر پا دارد،نماز را بر پا داشته و بر پا داشتن ولايت من، سخت و دشوار است، جز فرشته مقرب درگاه الهى يا پيامبر مرسل و يا مؤمنى كه خداوند قلب او را به ايمان آزموده باشد، كسى قدرت حمل آن را ندارد؛ هنگامى كه فرشته مقرب و پيامبرمرسل و مؤمن آزموده نباشد قدرت حمل آن را نخواهند داشت
.[تصویر: 9422462182219520919435524820824120343.gif]

عرض كردم اى اميرالمؤمنين! چه كسى مؤمن است و حدود و مرز ايمان چيست؟ [بيان فرماييد] تا آن را بشناسم. فرمود: اى اباعبداللّه‏! عرض كردم: بلى اى برادر رسول خدا
صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله . فرمود: مؤمن امتحان شده كسى است كه چيزى ازامر ما بر او وارد نمى‏شود مگر اينكه خداوند سينه او را براى پذيرش آن، گشاده ساخته و هرگز دچار شك و ترديد نمى‏گردد. اى اباذر! بدان من بنده‏ خداوند عزّوجلّ و خليفه‏ او بر بندگانش هستم. ما را «رب» مپنداريد و هر چه در فضائل ما مى‏خواهيد، بگوئيد چرا كه به كُنه و حقيقت و نهايت آنچه در ما وجود دارد نخواهيد رسيد و خداوند عزّوجلّ [صفات] بزرگ‏تر و عظيم‏تر از آنچه كه اَحَدى از شما بتواند آن را وصف نمايد يا بر قلبتان خطور كند به ما عطا فرموده است. پس چون ما را اين گونه شناختيد، آنگاه مؤمن خواهيد بود.
سلمان گفت: عرض كردم اى برادر رسول خدا! هركس نماز را بر پا دارد، ولايت شما را بر پا داشته است؟ فرمود: آرى اى سلمان! گواه اين حقيقت، فرموده خداوند متعال در قرآن است «از صبر و نماز كمك بخواهيد كه اين كار جز براى فروتنان، گران است» سوره بقره /45 مراد از «صبر» رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله و منظور از نماز
»
برپا داشتن ولايت من است. بدين خاطر خداوند متعال فرمود: «و آن سخت و گران است» و نفرمود: «آن دوسنگينند» زيرا حمل ولايت جز بر فروتنان، دشوار و سنگين است. و خاشعان، همان شيعيان روشن‏بين و اهل بصيرتند. و آن بدين سبب است كه سخنوران منحرف، از قبيل مرجئه و قدريّه و خوارج و ديگر ناصبيان، همگى به [نبوت]حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله اقرار دارند و در ميان شان در اين مورد اختلافى نيست، لكن جز گروهى اندك، همگى در مورد ولايت من اختلاف داشته و آن را انكار نموده و در مقابل آن لجاجت مى‏ورزند، و آنان كسانى هستند كه خداوند در كتاب عزيزش ايشان را توصيف نموده و مى‏فرمايد:
(همانا آن جز بر فروتنان گران است» و خداوند متعال در جاى ديگرى از قرآن، نبوت حضرت محمّد
صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله و ولايت مرا اين گونه بيان مى‏فرمايد:
(و چه چاه‏هايى كه وانهاده شد و چه قصرهاى رفيع كه بى‏صاحب ماند
» حج/45 مراد ازقصر، حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله و مقصود از چاه آب متروك، ولايت من است. آن را وانهاده و انكار نمودند. هر كه به ولايت من اقرار ننمايد، اقرار او به نبوت حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله نفعى برايش نخواهد بخشيد؛ چرا كه آن دو مقرون يكديگرند به خاطر اين كه پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ، پيامبر مرسل و پيشواى خلق بوده و پس از او على عليه‏السلام امام و پيشواى خلق و وصىّ حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله است؛ همان گونه كه رسول خدا فرمود: «تو نسبت به من، به منزله‏ هارون نسبت به موسى هستى، جز اينكه بعد از من پيامبرى نخواهد بود». اوّلين ما محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ،ميان ما محمّد و آخرين ما محمّد است. پس كسى كه معرفتش به من، كامل باشد، او بر دين درست و استوار الهى قرار دارد، كه مى‏فرمايد: «اين است آئين راستين» و به زودى به يارى و توفيق الهى، اين حقيقت را براى شما روشن خواهم ساخت.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند
:
بلى اى امير مؤمنان كه درود خدا برتو باد. فرمود: «من و حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله نور واحدى نشأت يافته از نورخداوند عزّوجلّ بوديم. تا آن كه خداى متعال به آن نور امر نمود كه دو قسمت شود [سپس] به نيمى فرمود
:
محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله باش و به نصف ديگر فرمود: على عليه ‏السلام باش.
بدين لحاظ رسول خدا فرمود: على از من و من از على هستم و جز على كسى ديگر نمى‏تواند از جانب من [فرمان الهى را]ادا نمايد. و زمانى كه ابابكر را با سوره برائت به مكّه اعزام فرمود، جبرئيل عليه‏السلام نازل شد و گفت: اى محمّد! فرمود: بلى، عرضه داشت: خداوند به تو امر فرموده كه آن مأموريت را خودت يا مردى از خودت انجام دهد. پيامبر مرا به آن سو گسيل داشت تا ابوبكر را بازگردانم و او را بازگرداندم. او درون خود نگرانى احساس نمود و گفت: اى رسول خدا، آيا در مورد من آيه‏اى نازل شده است؟ فرمود: نه ولكن اين مأموريت را كسى جز من و يا على انجام نخواهد داد.
اى سلمان و اى جندب
!
عرض كردند: بلى اى برادر رسول خدا. فرمود: كسى كه براى حمل نوشته‏اى از جانب رسول خدا صلاحيت ندارد، چگونه براى پيشوايى مردم صلاحيت خواهد داشت؟
اى سلمان و اى جندب! من و رسول خدا نور واحدى بوديم سپس او محمّد مصطفى شد و من وصىّ او مرتضى شدم. محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله ناطق شد و من ساكت و خاموش. به اين ترتيب در هر عصرى يكى بايد گويا باشد و ديگرى ساكت.
اى سلمان، محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله بيم دهنده شد و من رهبر و هدايت كننده و اين همان فرموده‏ خداوند عزّوجلّ است «[اى پيامبر] تو بيم دهنده‏اى و هر قومى را هدايتگرى است» رعد/7 لذا رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله بيم دهنده و من هدايت كننده‏ام. سپس آيات بعد از آن را تلاوت فرمود: «خداوند آنچه را كه هر ماده‏اى بدان باردار مى‏شود و آنچه را رحم‏ها كم يا افزون مى‏كنند مى‏داند و هر چيز نزد او مقدارمعينى دارد. او داناى نهان و آشكار و بزرگ و برتر است. چه پنهان سخن گوئيد چه آشكار، و نيز مخفى شدگان در شب يا پيدايان در روز براى او يكسان است. فرشتگان مدام ازپيش‏رو و پشت سر به امر خدا آدمى را حفظ مى‏كنند
.( یس/1و2
]
سلمان] گفت: آن حضرت دست خود را بر دست ديگرش زد و فرمود: حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله صاحب جمع شد و من صاحب نشر. حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله صاحب بهشت شد و من صاحب دوزخ كه به آن مى‏گويم اين را بگير و آن را رها كن.
حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله صاحب «رجفه» (زلزله و لرزش» شد و من صاحب «هذه» «ويرانى وغرش». منم صاحب لوح محفوظ و خداوند تمام علم آن را به من الهام فرمود
آرى اى سلمان و اى جندب! حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله «يس و القرآن الحكيم» و «ن و القلم» و «طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقى» و صاحب دلالات و راهنمايى‏ها
شد و من صاحب معجزات و نشانه‏ها؛ و حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله آخرين پيامبر شد و من آخرين وصى (بلافصل پيامبران). منم «صراط المستقیم»«راه مستقيم» و منم آن «نبا العظیم الذی هم فیه یختلفون»«خبر بزرگى كه در آن اختلاف كردند» و كسى جز در ولايت من اختلاف نكرد. حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله صاحب دعوت شد و من صاحب شمشير. حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله پيامبر مرسل شد و من صاحب امر پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله . خداوند عزّوجلّ مى‏فرمايد: «خداوند روح را به امر خود بر هر يك از بندگان خويش كه بخواهد مى‏فرستد» و او روح خداوند است
.
خداوند آن را جز به فرشته مقرّب يا پيامبرمرسل يا وصى برگزيده عطا نمى‏كند و نمى‏فرستد. خداوند به هر كه اين روح راعطا فرمايد او را از ديگر مردمان جدا و متمايز گردانيده و قدرت را به او واگذارمى‏نمايد بگونه‏اى كه مرده را زنده كند و به آنچه شده و خواهد شد دانا شود. در يك چشم بر هم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق مى‏رود و به آنچه در دل‏ها، آسمان‏ها و زمين است آگاهى مى‏يابد
اى سلمان و اى جندب! حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله «ذكر» شد كه خداوند عزّوجلّ در قرآن مى‏فرمايد: «و هر آينه خداوند به سوى شما ذكر يعنى رسولش را فرستاد كه آيات الهى را بر شما بخواند» همانا به من علم منايا (مرگ و ميرها) و بلاها وفصل الخطاب (حكم قاطع در داورى) عطا شده و علم قرآن و آنچه تا روز قيامت خواهد شد به من سپرده شده است. حضرت محمّد صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله حجّت خدا وبرهان را براى مردم اقامه نمود و من حجّت خداى عزّوجلّ شدم. خداوند درون من چيزهايى را به وديعه نهاده كه براى احدى چه از اولين و آخرين، و چه از پيامبر مرسل و فرشته مقرّب قرار نداده است
.[تصویر: 1_Emam%20Ali.jpg]

ادامه حدیث:
اى سلمان و اى جندب! گفتند: بلى، اى اميرمؤمنان عليه‏ السلام . فرمود: من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم نوح را در كشتى سوار كردم [و او را از غرق شدن نجات دادم] . من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم، يونس را از شكم ماهى بيرون آوردم. من آن كسى هستم كه به فرمان پروردگارم، موسى‏بن عمران را ازدريا عبور دادم. من آن كسى هستم كه به اذن پروردگار ابراهيم را،از آتش بيرون آوردم. من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم زمين را گسترانيده ورودخانه‏هاى آن را جارى ساخته و چشمه‏هايش را گشوده و درخت‏هاى آن را كاشتم. منم عذاب روز «ظلّه) منم آن ندا كننده از جاى نزديك كه ثقلان (جنّ وانس) آن را شنيدند و گروهى آن را فهميدند. من آن كسى هستم كه هر روز صداى جبّاران و منافقان را به زبان خودشان مى‏شنوم، منم خضر داناى موسى و منم آموزگار سليمان پسر داود، منم ذوالقرنين و منم قدرت خداى عزّوجلّ

اى سلمان و اى جندب! من محمّدم و او من است. من از محمّدم و محمّد از من است
.
خداى تعالى مى‏فرمايد: «دو دريا را به هم آميخت و ميان آن دوبرزخ و فاصله‏اى است كه به حدود يكديگر تجاوز نمى‏كنند
(.
الرحمن/19و20
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى، اى اميرمؤمنان عليه ‏السلام
.
فرمود :مرده‏ ما نمرده و غايب ما غيبت ننموده و كشته شدگان از ما هرگز كشته نشده ‏اند.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى كسى كه درود خدا بر توباد. فرمود: من امير و فرمانرواى هر مرد و زن مؤمن از گذشتگان و آيندگانم و با روح عظمت تأييد شده‏ام. من بنده‏اى از بندگان خداوندم. ما را رب نناميد و هرچه مى‏خواهيد در فضايل ما بگوييد؛ چرا كه به كُنه آنچه كه خداوند براى ما قرارداده، حتى به يك دهم از يك دهم آن نخواهيد رسيد، زيرا ما نشانه‏ها وراهنمايان و حجّت‏ها و جانشينان و امانتداران و امامان از طرف خدا هستيم. و نيز ما وجه و چشم و زبان خداييم. خداوند بندگانش را به واسطه‏ ما عذاب وپاداش مى‏دهد و از ميان خلقش تنها ما را پاك نمود و برگزيد و اختيار فرمود. واگر كسى چون و چرا كند همانا كافر و مشرك است؛ زيرا خداوند درباره‏ آنچه مى‏كند [در برابر هيچكس] پاسخگو نيست. در حالى كه بندگان مورد سؤال وبازخواست قرار مى‏گيرند.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرالمؤمنين عليه ‏السلام درود خدا بر تود باد. فرمود: هركس به آنچه كه گفتم ايمان آورد و به آنچه كه آن را با بيان، تفسير، شرح، روشنى، نورانيت و دليل توضيح دادم، اعتراف كند، مؤمن امتحان شده‏اى است كه خداوند قلب او را براى ايمان آزموده و سينه‏اش را براى پذيرش اسلام فراخ نموده و او عارف روشن‏بين و اهل بصيرتى است كه به نهايت بلوغ و كمال رسيده است و اگر كسى درباره آنچه گفتم شك كند، عناد ورزد، انكار نمايد، باز ايستد، حيران شود و ترديد كند، مقصر و ناصبى و دشمن است
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرالمؤمنين عليه‏ السلام ، كه درود خدا بر تو باد. فرمود: من به اذن پروردگارم زنده مى‏كنم و مى‏ميرانم و به آنچه مى‏خوريد و در خانه‏ هايتان مى‏اندوزيد، به شما خبر مى‏دهم. و من به نهانى‏هاى دلتان آگاهم و امامان از فرزندان من نيز، هرگاه بخواهند و مايل باشند،همه اينها را مى‏دانند و انجام مى‏دهند، زيرا ما (ائمه هدى عليهم‏السلام) يكى هستيم. اوّلين ما محمد، آخرين ما محمد و ميان ما محمد است و همه ما محمّد هستيم. پس بين ما جدايى قائل نشويد. هنگامى كه ما چيزى را بخواهيم،خداوند آن را خواسته و هرگاه از چيزى كراهت داشته باشيم، خداوند از آن كراهت داشته است. نفرين و تمام نفرين بر كسى باد كه فضل و ويژگى ما و آنچه پروردگار به ما عطا نموده است را انكار نمايد، زيرا هر كس چيزى از آنچه خداوند به ما عطا نموده انكار نمايد، همانا قدرت الهى و مشيت خداوندى را درمورد ما انكار نموده است.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى اميرالمؤمنين عليه‏السلام ، درود خدا برتود باد. فرمود: پروردگار ما (اللّه‏» آنچه به ما عطا فرموده، والاتر و بزرگ‏تر ازهمه‏ اينهاست. عرض كرديم: آن، چه عطيه‏اى است كه بزرگ‏تر از همه اينهاست؟ فرمود: خداوند اسم اعظم را در اختيار ما نهاده كه اگر بخواهيم، به وسيله آن، آسمان‏ها، زمين، بهشت و دوزخ را مى‏شكافيم. از آسمان بالا مى‏رويم و به زمين فرود مى‏آييم، به شرق و غرب مى‏رويم و به عرش رسيده، در برابرخداى عزّوجلّ مى‏نشينيم و همه چيزها، حتى آسمان‏ها، زمين، خورشيد، ماه، ستارگان، كوه‏ها، درختان، چارپايان، درياها، بهشت و دوزخ، از ما اطاعت مى‏كنند. تمام اين‏ها را خداوند به وسيله اسم اعظم كه به ما آموخت عطا فرموده است و با اين حال، ما مى‏خوريم، مى‏آشاميم و در ميان بازارها راه مى‏رويم وهمه اين امور را به فرمان پروردگارمان انجام مى‏دهيم. ما بندگان صاحب كرامت خداونديم. «آنان كه در سخن، بر خدا پيشى نمى‏گيرند و به فرمان او كار مى‏كنند» خداوند ما را معصوم و پاك قرار داده و بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيده است. لذا ما مى‏گوييم: سپاس و ستايش مخصوص خدايى است كه ما را به اين (امور) هدايت نمود و اگر خدا ما را هدايت نمى‏كرد، به آن راه نمى‏يافتيم و كافرين سزاوار عذاب شدند و وعده عذاب درباره آن‏ها حتمى است و آن‏ها كسانى هستند كه آنچه خداوند به ما بخشش و احسان نموده انكارمى‏ورزند
اى سلمان و اى جندب
!
اين است معرفت من به نورانيت، اينك با رُشد وهدايت بدان چنگ بزنيد زيرا هيچيك از شيعيان ما به سر حد بصيرت وروشن‏بينى نمى‏رسند مگر مرا به [مقام
[
نورانيت بشناسند. پس هرگاه چنين شد،به طور كامل به بصيرت و روشن‏بينى رسيده و در دريايى از علم فرو رفته ومرتبه‏اى از فضيلت را پيموده و بر رازى از رازها و گنجينه‏ هاى پنهان خدا آگاهى يافته‏اند.
ارسال ایمیل به این کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در صفحه جدید
 تقدیر و تشکر از مطلب توسط: حسن.س. ، سید ابراهیم ، رنجستان ، العبدالفانی ، یا صاحب الزمان ، محیصا ، منادی حق
۱۷:۴۷, ۴/مرداد/۹۱ (آخرین ویرایش ارسال: ۴/مرداد/۹۱ ۱۸:۰۳ توسط حسن.س..)
شماره ارسال: #2
آواتار
با تشکر از جناب سلیم بزرگوار که این حدیث نورانی را قرار دادند:

عزیزانی که علاقه مند هستند یک شرح کامل و با معرفت از این حدیث را مطالعه فرمایند لینک زیر(دانلود کتاب) راهگشاست ان شاء الله:


http://almizan.lobolmizan.ir/ketab/PDF/h...olbait.pdf


[تصویر: Ahlolbeit.jpg]


قسمتی از مقدمه ی کتاب به قلم استاد بزرگوار اصغر طاهرزاده:


12ـ حضرت مولي الموحدين(علیه السلام) به ما از حقيقت نوري خود خبر مي‌دهند و اين‌که اگر کسي حقيقت‌خواه شد، حتماً نور آن حضرت را تصديق مي‌کند و از آن بهره‌مند مي‌گردد. و اين نوشتار خود را مسئول مي‌داند تا در رابطه با آن مقام با خوانندگان سخن بگويد و بايد متوجه بود که رسيدن به درجه‌اي که مقام نوري اهل بيت(علیه السلام) در آن تصديق شود، غير از معرفتي است که روش‌هاي کلامي در صدد ارائه‌ي آن هستند تا حقانيت ائمه(علیه السلام) را براي مخالفان ثابت کنند که در جاي خود کار پسنديده‌اي است، ولي فراموش نکنيم امام شناسي راه ديگري است و مقصد ديگري را دنبال مي‌کند.

13ـ آن‌چه در اين کتاب مورد توجه قرار مي‌گيرد، تأکيد بر اين موضوع است که امامت يک حقيقت نفس الامري است در عالم وجود و نه يک حادثه‌ي تاريخي، و به جهت حقيقت نفس الامري آن است که زندگي يک ملت را معني مي‌بخشد و در راستاي توجه به چنين جايگاهي براي امامت، گفته مي‌شود «غفلت از سرمايه‌ي امامتِ آسماني، غفلت از اسلام است».

14- تأکيد بر مقام غيبي رسول خدا(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و ائمه‌ي هدي(علیه السلام) که توسط رسول خدا(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و ساير ائمه(علیه السلام) صورت مي‌گيرد به جهت آن است که اسرار بلند عالم غيب بر ما گشوده شود و متوجه جهان يگانه‌اي باشيم که در مديريت آن، روح‌هاي بلندمرتبه‌اي نقش دارند و مي‌توان به مدد آن‌ها عالي‌ترين شکل زندگي را براي خود رقم زد تا برکات زمين و آسمان به عالي‌ترين شکل آن بروز کنند.

15- تأکيد بر مقام نوري اهل‌البيت(علیه السلام) موجب مي‌شود تا جامعه از سطحي‌نگري رهايي يابد و حيطه‌ي انديشه‌ي خود را عالَم قدس و معنويت قرار دهد، عالمي که همسنخي کاملي با حقيقت انسان و يا نفس ناطقه‌ي او دارد و متذکر مراتب وجودي نفس ناطقه‌ي اوست، و موجب رفع حجاب بين انسان و عالم معنا مي‌گردد.

16- در کتاب به اين موضوع پرداخته مي‌شود که رسول خدا(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) به علي(علیه السلام) مي‌فرمايند: «إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَخُدَّامُنَا وَ خُدَّامُ مُحِبِّينَا»[1]ملائکه در خدمت ما و در خدمت محبين ما هستند. با اين جمله راز بزرگي را آشکار مي‌نمايند و قاعده‌ي مهمي از قواعد عالم معنا را مي‌گشايند تا روشن شود تفاوت مظاهر اسماء جامع الهي - يعني انسان‌هايي که نظر به انسان کامل دارند - با مظاهر بعضي از اسماء الهي - يعني ملائکه - چه اندازه است و چرا ممکن است بعضي از افرادي که به ظاهر کرامت‌هايي دارند به شيطان نزديک باشند.

17- گفته شده مقام اهل‌البيت(علیه السلام) مرز بين امکان و وجوب است، تا از اين طريق شئونات عالم الوهيت از يک طرف و شئونات انسان کامل از طرف ديگر تبيين شود و افقي که انسان مي‌تواند به سوي آن سلوک نمايد معلوم گردد و روشن شود چگونه ايمان به ولايت انسان‌هاي کامل، دنيايي از شور و شعفِ بندگي را به همراه دارد.

18- نتيجه‌ي عدم آگاهي از ساختار سلسله مراتب طولي جهان هستي، همين زندگي است که بشر امروز با آن روبه‌روست، در حالي‌که آگاهي از سلسله مراتب طولي عالم هستي که انسان کامل به عنوان واسطه‌ي فيض در رأس آن قرار دارد، ما را به دنيايي ديگر رهنمون مي‌شود که به جاي اهدافي کوتاه‌بينانه و سلطه بر عالم و آدم متوجه سلطه بر نفس امّاره مي‌شويم و گرفتار اموري که ربطي به هدف حياتمان ندارد، نخواهيم شد.

19- در جامعه‌اي که نظرها به مديريت امام معصوم يعني واسطه‌ي فيض الهي معطوف شده و پاي ارادت به او در ميان است، رابطه‌ي نفس ناطقه‌ي انسان با نور امام معصوم، رابطه‌ي نوري خواهد بود و انسان تحت تأثير آن نور برتر قرار مي‌گيرد و مرتبه‌ي وجود‌ي‌اش شديدتر مي‌شود و اين است معني منورشدن به نور عصمت امام که براي طالبان ولايت ائمه(علیه السلام)‌ محقق مي‌گردد و در آن راستا قدم‌هاي نفس ناطقه در مسير بالفعل‌شدن فطرت شروع مي‌شود.

20- در تفکيک بين مقام نبوت و امامت در پيامبران ابراهيمي(علیه السلام)‌، متوجه مي‌شويم امامت، با ختم نبوت به عنوان يک ضرورتِ تاريخي و مقامي که بر ملکوت اشياء احاطه دارد، ادامه مي‌يابد و در کنار تبيين و اجراي شريعت، تصرفات تکويني مقام امامت همچنان نياز بشريت است تا جهانِ بشري بدون روح نباشد.

اميد است با دقت کامل در سلسله مباحثي که نظر به جايگاه نوری و اشراقي امام دارد بتوانيد از برکات امامت که عهد الهي است با بندگاني خاص، بهره‌مند گرديد و از نفس امّاره آزاد و به نفس مطمئنه که نمونه‌ي عيني آن امامان معصوم‌اند، نايل گرديد که گفت:

ما کشته‌ي نفسيم و بسا وقت برآيد-------- از ما به قيامت که چرا نفس نکشتيم

ارسال ایمیل به این کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در صفحه جدید
 تقدیر و تشکر از مطلب توسط: سید ابراهیم ، سلیم ، أین المنتظر ، یا صاحب الزمان ، منادی حق
۱۷:۲۲, ۲۶/فروردین/۹۲ (آخرین ویرایش ارسال: ۲۸/فروردین/۹۲ ۶:۵۸ توسط منادی حق.)
شماره ارسال: #3
آواتار
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام بر همه دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام). امروز با توکل بر خداوند متعال و با توسل بر آن بزرگواران (علیهم السلام)، حدیث مقام نورانیت اهل بیت (علیهم السلام) را خدمت شما تقدیم می کنم. اصل این حدیث گهربار در کتاب ارزشمند بحارالانوار، ج26، صفحات1-7 آمده است. ترجمه این حدیث هم از کتاب حقیقت نوری اهل البیت (علیهم السلام)، تالیف اصغر طاهرزاده، انتشارات گروه فرهنگی المیزان، چاپ اول، سال 1389با اندکی تغییر و تصرف برداشت شده است.

علامه مجلسی (رحمة الله علیه) در بحارالانوار می فرماید: مرحوم پدرم نقل کرد که در کتابی قدیمی که یکی از محدثین اصحاب جمع کرده بود این روایت را در فضائل امیرالمومنین (علیه السلام) دیده است و من خود نیز همین روایت را در یک کتاب قدیمی که مشتمل بر اخبار زیادی بود دیدم.

محمد بن صدقه نقل کرد: اباذر غفاری از سلمان فارسی پرسید معرفت امام امیرالمومنین (علیه السلام) به نورانیت چگونه است؟ سلمان گفت: با هم برویم از خود مولا (علیه السلام) سوال کنیم، آمدیم خدمت امیرالمومنین (علیه السلام) ایشان را نیافتیم. مدتی منتظر شدیم تا آمدند. سوال فرمودند: برای چه آمدید؟ گفتیم آمده ایم بپرسیم شما را با نورانیت چگونه می توان شناخت؟ فرمودند: مرحبا به شما دو دوست متعهد که در راه دین کوتاهی ندارید، به جان خودم سوگند یاد می کنم که این مطلب بر هر مرد و زن مومنی واجب است.

آن گاه فرمودند: ای سلمان و ای اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمونین (علیه السلام)؛ فرمودند: ایمان شخص کامل نمی شود مگر مرا به کُنه معرفت با نورانیت بشناسد. وقتی به این صورت شناخت، آنگاه دلش را خدا به ایمان آزمایش نموده و شرح صدر اسلام به او عنایت کرده و در این صورت است که عارف و بینا و مستبصر می شود. و هر که از این شناخت کوتاهی بنماید در حال شک و ارتیاب است.

ای سلمان و ای اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمومنین (علیه السلام). فرمودند: شناخت من با نورانیت، شناخت خدا است و شناخت خدا، معرفت من است با نورانیّت، این است همان دین خالص که خداوند می فرماید: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيمَةِ(سوره البينة، آیه 5)و به آنها دستوري داده نشده بود جز اينکه خدا را بپرستند در حالي که دين خود را براي او خالص کنند و از شرک به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند؛ و اين است آيين مستقيم و پايدار!»، دستور داده نشده به آنها مگر این که ایمان به نبوت حضرت محمد ( صلی الله و علیه و آله) آورند که همان دین ساده و سمحه است. و این که در ادامه می فرماید: « وَيقِيمُوا الصَّلَاةَ» پس هر کسی ولایت مرا اقامه کرده باشد، نماز را به پای داشته است، به پا داشتن ولایت من دشوار و سنگین است و تاب آن را ندارد مگر فرشته مقرب، یا پیامبر مرسل یا بنده مومنی که خدا دلش را به ایمان آزمایش کرده باشد. فرشته اگر مقرب نباشد تاب تحمل آن را ندارد و پیامبر نیز اگر مرسل نباشد تحمل آن را ندارد و مومن هم اگر مورد آزمایش و اعتماد نباشد تاب آن را ندارد.

گفتم یا امیرالمومنین (علیه السلام) مومن کیست و حدّ و نهایت ایمان چیست تا بتوان او را شناخت؟ فرمودند: یا اباعبدالله! عرض کردم آری ای برادر پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)، فرمودند: مومن امتحان شده کسی است که هر چه از جانب ما به او برسد دلش برای پذیرش آن وسعت دارد و شک و تردید در آن ندارد. بدان اباذر که من بنده خدا و خلیفه بر بندگانم، ما را خدا قرار ندهید و در فضل ما هر چه می خواهید بگویید، باز هم به کُنه فضل ما نخواهید رسید و نهایت ندارد زیرا خداوند تبارک و تعالی به ما بیشتر و بزرگتر از آنچه او وصف می کند و من برای شما وصف می کنم یا به قلب یکی از شما خطور نماید عنایت فرموده، وقتی ما را این طور شناختید آن وقت مومن هستید.

سلمان گفت: عرض کردم ای برادر پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)، آیا هر کسی نماز به پا دارد ولایت تو را به پا داشته است؟ فرمودند: آری دلیل این مطلب سخن خدا است در قرآن که فرمود: « وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ(سوره البقرة، آیه45)از صبر و نماز ياري جوئيد؛ (و با استقامت و مهار هوسهاي دروني و توجه به پروردگار ، نيرو بگيريد؛) و اين کار، جز براي خاشعان، گران است.» کمک بگیر«از صبر ونماز»، و آن سنگین و دشوار است مگر برای خشوع کنندگان. صبر، پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) است و نماز، اقامه ولایت من است، به همین جهت خداوند می فرماید: « وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ» آن سنگین است و نفرموده «انهما لکبیرة» آن دو سنگین است، چون حمل ولایت سنگین است مگر برای خاشعین که آنها شیعیان بینا و روشن اند. زیرا صاحب گروه هایی مثل مُرجئه و قدریه و خوارج و دیگران از قبیل ناصبی ها اقرار به نبوت حضرت محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) دارند و در این مورد اختلافی ندارند ولی ایشان در باره ولایت من اختلاف دارند و منکر آن هستند مگر تعداد کمی. آنهایند که خداوند در قرآن ایشان را توصیف نموده «إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ»

خداوند در جای دیگر قرآن راجع به نبوت حضرت محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و ولایت من می فرماید: «وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ(سوره الحج، آیه45) و چه بسيار چاه پر آب که بي‌صاحب ماند؛ و چه بسيار قصرهاي محکم و مرتفع!». قصر؛ حضرت محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) است و چاه واگذار شده ولایت من است که آن را رها کرده اند و منکر آن شده اند. هر که اقرار به ولایت من نداشته باشد، اقرار به نبوت پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) برای او سودی نخواهد داشت، این دو با هم قرین و همراه اند، زیرا پیامبراکرم(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) نبّی مرسل و امام مردم است، علی (علیه السلام) پس از او امام مردم و وصّی محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) است. چنانچه چه پیامبر اکرم فرمودند: « تو در نزد من به مانند هارون برای موسی هستی به جز آن که بعد از من پیامبری نمی آید».

اول ما محمد(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و وسط ما محمد(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و آخر ما محمد(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) نام دارد، هر کسی معرفت مرا کامل داشته باشد، او بر دین قیم و استوار است، چنانچه در این آیه می فرماید: « وَذَلِكَ دِينُ الْقَيمَةِ(البينة/5) و اين است آيين مستقيم و پايدار!» این مطلب را به کمک و لطف خدا توضیح می دهم.

اینک می گویم سلمان و اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمومنین (علیه السلام). فرمودند: من و محمد(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) یک نور از نور خداوند بودیم، خداوند دستور داد به آن نور که دو قسمت شود به نیمی از آن فرمود محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) باش و به نیم دیگر فرمود علی (علیه السلام) باش. به همین جهت پیامبر اکرم فرموده است علی از من و من از علی هستم و کسی این کار را از طرف من ادا نمی کند مگر علی. ابابکر را با سوره برائت به مکه فرستاد، جبرئیل نازل شد گفت؛ ای محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)! خداوند می فرماید باید این کار را تو انجام دهی یا مردی از خودت، آنگاه مرا فرستاد تا آن را از ابابکر بگیرم، از او گرفتم اما او ناراحت شد. از پیامبر اکرم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) پرسید آیا در این مورد آیه قرآن درباره من نازل شده؟ فرمودند نه، ولی نباید این کار را جز علی یا من کسی انجام دهد. ای سلمان، ای اباذر! گفتند بفرماییدای برادر رسول خدا (علیه السلام). فرمودند:اینک فکر کنید کسی که صلاحیت نداشته باشد چند آیه را از جانب پیامبر (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) به مردم برساند، چگونه صلاحیت برای امامت دارد؟ من و پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) یک نور بودیم، او محمد مصطفی (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) گشت و من وصّی او علی مرتضی (علیه السلام) شدم. محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) ناطق شد و من ساکت، باید در هر زمان ناطق و صامتی باشد. سلمان! محمد(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) منذر است و من هادی. این است معنی آیه « إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ(سوره الرعد، آیه7) تو فقط بيم دهنده‌اي! و براي هر گروهي هدايت کننده‌اي است.» پیامبر اکرم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) منذر است و من هادی. « اللَّهُ يعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَى وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ(سوره الرعد، آیه8) خدا از جنين‌هايي که هر (انسان يا حيوان) ماده‌اي حمل مي‌کند آگاه است؛ و نيز از آنچه رحمها کم مي‌کنند (و پيش از موعد مقرر مي‌زايند)، و هم از آنچه افزون مي‌کنند (و بعد از موقع ميزايند)؛ و هر چيز نزد او مقدار معيني دارد. عَالِمُ الْغَيبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ(سوره الرعد، آیه9)او از غيب و شهود آگاه، و بزرگ و متعالي است!سَوَاءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَنْ جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ(سوره الرعد، آیه10)براي او يکسان است کساني از شما که پنهاني سخن بگويند، يا آن را آشکار سازند؛ و کساني که شبانگاه مخفيانه حرکت مي‌کنند، يا در روشنايي روز. لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ(سوره الرعد، آیه11)براي انسان، مأموراني است که پي در پي، از پيش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غير حتمي‌] حفظ مي‌کنند؛ (اما) خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند! و هنگامي که خدا اراده سوئي به قومي (بخاطر اعمالشان) کند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستي نخواهند داشت!»

در این موقع علی (علیه السلام) دستشان را بر دست دیگر زدند و فرمودند: محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) صاحب جمع است و من صاحب نشر، محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) صاحب بهشت است و من صاحب جهنم، به جهنم می گویم این را بگیر و این یک را واگذار. محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) صاحب مکان و من صاحب ریزش و من صاحب لوح محفوظم که خدا به من الهام نموده آن چه در لوح است.

آری ای سلمان و اباذر! محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) « يس(سوره يس، آیه1) وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ(سوره يس، آیه2)» است، محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) « ن وَالْقَلَمِ(سوره قلم، آیه1) » است و محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) «طه(سوره طه، آیه1) مَا أَنْزَلْنَا عَلَيكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى(سوره طه، آیه2)ما قرآن را بر تو نازل نکرديم که خود را به زحمت بيفکني!»، محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) صاحب دلالات است و من صاحب معجزات و آیات. محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) خاتم النبیین، و من خاتم الوصیین و « الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ(سوره الفاتحة، آیه6)» هستم و من « النَّبَإِ الْعَظِيمِ(سوره النبأ، آیه2)از خبر بزرگ و پراهميت (رستاخيز)! الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ(سوره النبأ، آیه3) همان خبري که پيوسته در آن اختلاف دارند!» هستم، هیچ کس اختلافی ندارد مگر درباره ولایت من. محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) صاحب دعوت و من صاحب شمشیر محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) پیامبر مرسل، و من صاحب امر پیامبرم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم). خداوند می فرماید: « يلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ لِينْذِرَ يوْمَ التَّلَاقِ(سوره غافر،آیه15) روح (مقدس) را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القاء مي‌کند تا (مردم را) از روز ملاقات [= روز رستاخيز] بيم دهد!» او روح الله است که عطا نمی کند و القا نمی نماید آن روح را مگر بر ملک مقرب یا پیامبر مرسل یا وصیّ برگزیده، به هر کسی این روح را عنایت کند او را از مردم جدا نموده و به او قدرت تفویض کرده و مرده را زنده می کند، اطلاع از گذشته و آینده دارد، از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق در یک چشم به هم زدن می رود، از ضمیرها و قلب ها خبر دارد و آنچه در آسمان ها و زمین است می داند.

ای سلمان و ای اباذر! محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) همان ذکری است که در قرآن فرموده: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيكُمْ ذِكْرًا(سوره الطلاق، آیه10) خداوند چيزي که مايه تذکر است بر شما نازل کرده؛ رَسُولًا يتْلُو عَلَيكُمْ آياتِ اللَّهِ (سوره الطلاق، آیه11) رسولي به سوي شما فرستاده که آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مي‌کند». به من علم مرگ و میرها و بلاها و فصل الخطاب داده اند و به من علم قرآن و آنچه تا قیامت اتفاق خواهد افتاد واگذاده اند. محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) حجت را تعیین نمود تا برای مردم حجت باشد و من حجة الله شدم. خداوند به من مقامی عنایت کرده که برای هیچ یک از گذشتگان و آیندگان چه پیامبر مرسل و چه فرشته مقرب قرار نداده.

ای سلمان و ای اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمومنین (علیه السلام). فرمودند: منم آن کس که به دستور خدا نوح (علیه السلام) را در کشتی بردم، من یونس (علیه السلام) را به اجازه خدا از شکم نهنگ خارج کردم، من به اجازه خدا موسی (علیه السلام) را از دریا گذراندم، من ابراهیم (علیه السلام) رابه اجازه خدا از آتش نجات دادم، من به اجازه خدا نهرها و چشمه هایش را جاری کردم و درخت هایش را کاشتم، من عذاب یوم الظله هستم، من فریاد می زنم از مکان نزدیکی که تمام جن و انس آن را می شنوند و گروهی می فهمند، من با هر گروهی چه ستمگران و چه منافقان با زبان خودشان صحبت می کنم، من آن خضرم (علیه السلام) که دانشمند همراه موسی (علیه السلام) بود، من معلم سلیمان بن داودم(علیه السلام)، من آن ذوالقرنین (علیه السلام)و قدرت الله ام.

ای سلمان و ای اباذر! من محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) منم، من از محمدم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) از من است. خداوند در این آیه می فرماید:« مَرَجَ الْبَحْرَينِ يلْتَقِيانِ(سوره الرحمن، آیه19)دو درياي مختلف (شور و شيرين، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد، در حالي که با هم تماس دارند؛ بَينَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يبْغِيانِ(سوره الرحمن، آیه20)در ميان آن دو برزخي است که يکي بر ديگري غلبه نمي‌کند (و به هم نمي‌آميزند)!»

ای سلمان و ای اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمومنین (علیه السلام). فرمودند: مرده ما نمرده و غائب ما دور نشده و کشته های ما هرگز کشته نشده اند.
ای سلمان و ای اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمومنین (علیه السلام). فرمودند: من امیر هر مرد و زن مومنم، چه گذشتگان و چه آیندگان. مرا با روح عظمت تائید کرده اند، مبادا مرا خدا بنامید، درباره فضل ما هر چه مایلید بگویید، به کُنه فضل ما نخواهید رسید و حتی مقداری از یک دهم آن را نمی توانید بیان کنید. چون ما آیات و دلائل خداییم و حجت و خلیفه و امین و امام و وجه الله و عین الله و لسان الله هستیم. به وسیله ما بندگان خدا عذاب می شوند و به وسیله ما پاداش داده می شوند، ما را از میان بندگان خود پاک نموده و انتخاب کرده و برگزیده، اگر کسی بگوید به چه جهت و چگونه هستند و در کجایند که چنین شده اند، کافر و مشرک می شوند. زیرا خداوند از آن چه می کند مورد بازخواست قرار نمی گیرد ولی مردم مورد بازخواست قرار می گیرند.

ای سلمان و ای اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمومنین (علیه السلام). فرمودند: آنچه بیان کردم و تفسیر نمودم و شرح دادم و روشن کردم و استدلال نمودم، آن را فقط مومنی یابد که قلبش برای ایمان آزمایش شده باشد، و سینه اش برای اسلام وسعت یافته باشد، و او عارف روشن بین است که به هدف رسیده و کامل شده و هر کس شک نماید و دشمنی ورزد و منکر شود و متحیر باشد و تردید نماید او مقصر و ناصبی است.
ای سلمان و ای اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمومنین (علیه السلام). فرمودند: من به اجازه خدا زنده می کنم و می میرانم، من به اذن خدا به شما خبر می دهم چه می خورید و چه ذخیره در خانه های خود کرده اید، من از دل های شما مطلعم و ائمه (علیهم السلام) از اولادم نیز همین کارها را می کنند و این نوع اطلاعات را دارند، هر وقت بخواهند و اراده کنند. چون ما همه یکی هستیم. اول ما محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)، آخر ما محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و وسط ما محمد (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) است، ما همه محمدیم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم).بین ما جدایی نیاندازید، ما وقتی بخواهیم خدا می خواهد، وقتی نخواهیم خدا نمی خواهد، وای و صد وای بر کسی که منکر فضل و امتیازات و الطافی باشد که خدا به ما عنایت کرده. زیرا هر کسی منکر یکی از چیزهایی باشد که خدا به ما عنایت کرده، منکر قدرت خدا و مشیّت او درباره ما است.

ای سلمان و ای اباذر! گفتند بفرمایید یا امیرالمومنین (علیه السلام). فرمودند:خدا به ما چیزهایی داده که بزرگتر و عظیم تر و عالی تر از همه این ها است. پرسیدیم چه چیزی به شما داده که بهتر از همه این ها است؟ فرمودند: ما را مطلع از اسم اعظم نموده که اگر بخواهیم آسمان ها و زمین و بهشت و جهنم را از جای برکنیم، به آسمان ببریم و به زمین بزنیم. به مغرب و مشرق می رویم و منتهی به عرش می شویم، در آنجا می نشینیم در مقابل خدا و همه چیز مطیع ما هستند، حتی آسمان ها و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درخت ها و جنبندگان و دریاها و بهشت و جهنم. این مقام را خداوند به واسطه اسم اعظم که عنایت نموده بخشیده. با تمام این امتیازات، ما غذا می خوریم و در بازارها راه می رویم و این کارها را به امر خدا انجام می دهیم. ما بندگان گرامی خدا هستیم و اظهار نظر درباره او نداریم و به دستورش عمل می کنیم. ما را معصوم و پاک قرار داده و برتری بخشیده بر بسیاری از بندگان مومنش. ما می گوییم : خدا را ستایش که ما را به این مقام هدایت نموده که اگر او راهنمای ما نبود راه به این مقام نمی یافتیم. و ثابت است عذاب بر کافران که منکر الطاف خدا به ما هستند.

ای سلمان و ای اباذر! این است معرفت به من به طریق نورانی، وقتی مرا با این مقام کسی شناخت بصیر و به هدف رسیده کامل است، در دریای علم فرورفته و به مقام فضل رسیده و بر سرّی از اسرار و گنجینه علوم خدا مطلع شده است.
ان شاء الله این حدیث نورانی در قلب های مومنان واقعی با لطف خداوند اثر کند. در پایان می گویم خوشا به سعادتم که مولایم علی (علیه السلام) شد. در پناه حق زنده و پیروز باشید.
ارسال ایمیل به این کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در صفحه جدید
 تقدیر و تشکر از مطلب توسط: aboutorab
ارسال پاسخ  به روز آوری


[-]
کاربرانی که این موضوع را مشاهده می کنند:
1 میهمان

پرش در بین بخشها:


بالا