زن می خواست جامعه را فتح کند برعکس شد
|
۱۵:۱۸, ۱۶/خرداد/۹۰
(آخرین ویرایش ارسال: ۱۶/خرداد/۹۰ ۱۵:۴۰ توسط rajaby.)
شماره ارسال: #1
|
|||
|
|||
این ها حرف های زنی است که بعد از سه سال کلنجار رفتن با خود و جامعه بالاخره شاغل شد والان بعد از تقریبا یک سال دعا دعا میکند تا تاریخ قراردادش تمام شود و به کانون خانواده اش برگردد وآن را گرم تر از همیشه کند ولی با مطالعه و در کنار خدا.
زن های خسته و درمانده که همه سوار بر اتوبوس یا تاکسی یا ماشینهایی که با پول خودشان خریده اند حالا به خانه می روند! پر از فکرو دغدغه !پر از استرس .آنها خسته اند، می روند تا شاید با دیدن فرزندشان خستگی از تن و بدنشان به در رود .پدرهایی کلافه هم به خانه می آیند و بچه هایی که اگر خیلی هم اجتماعی باشند حالا که عصر شده دو تا سه ساعت است منتظر مادران و پدران شان هستند و می خواهند به خانه ای بروند و با مامان و بابا بگویند و بخندند و بازی کنند .اما این طفلان غریب و بی کس که مظلوم ترین موجودات دنیا هستند و ناخواسته به این ورطه افتاده اند خودشان با این جسم وجان ظریف و کوچک تکیه گاه اند .پناه عاطفی پدر و مادری که خسته به آغوش پر لبخند او آمده تا شاید خستگی و کلافگی یک روز پر کار را به دراورد .آری بچه ها پناه مادران و پدران اند نه مادران قوی و بزرگ، پناه پدران و بچه های مظلوم . خدایا به کجا می رویم ؟؟؟ما دانسته ولی از سر لجبازی و ثابت کردن قدرتمان به مردها در سرازیری سقوطیم .به ته دره ای می رویم که با وجدانمان، آن را حس می کنیم ولی نفس لجبازو یک دنده ما سراب خوشبختی در ته دره می بیند .الهی کمک کن عاقل شویم .کمک کن به جای پول و جسم کمی وکمی به فکرروح بچه هایمان و روح خسته خودمان برسیم .کمک کن کمی و کمی به درد دل پدران خسته ای که مامن و پناهشان ما بودیم ولی حالا زن های خیابان و محل کار شده اند گوش دهیم و طبیب دل خسته شان شویم .ما برای چه آمدیم ؟؟ برای چه بزرگ شدیم ؟؟ ما برای چه ازدواج کردیم ؟؟ ما برای چه بچه دار شدیم ؟؟ ما برای چه سر کار رفتیم ؟؟ ما برای چه دنبال پول بیشتر می دویم ولی دنبال خانواده صمیمی تر و پر محبت تر نمی رویم حتی آهسته ؟؟ ما چرا چرا امدیم ؟؟؟ ما چرا دنبال محبت به جامعه رفتیم ؟؟؟ ما چرا دنبال محبت همه جا می رویم الا خانه خدا؟؟؟ ما چرا وقتی خودمان به دنبال توجه به جامعه رفتیم همسرمان را توبیخ می کنیم که دل به زندگی نمی دهد؟؟؟ چرا؟چرا؟ چرا؟ خیلی مشتاقم برایم دلیل بیاورید که اشتباه می کنم ولی مطمئنم در این جنگی که ما زن ها شروع کردیم خودمان قربانی اولش هستیم . |
|||
۱۶:۰۳, ۱۶/خرداد/۹۰
(آخرین ویرایش ارسال: ۱۶/خرداد/۹۰ ۱۶:۱۸ توسط yektasepas.)
شماره ارسال: #2
|
|||
|
|||
بسم الله الرحمن الرحیم
این به قول شما جنگ را زن ها شروع نکردند . دیگران برای زنها شروع کردند. بعضی زن ها هم به خاطر شاید جهالت و بیخبری از ارزشی که خداوند برای انها قرارداد ه بود خواسته و نخواسته شدند مهره ی آنها. ماهی را هروقت از آب بگیرند تازه است . این یک اراده می خواهد . یکی از آشناهای ما در یکی از کشورهای اروپایی زندگی می کند چند وقت پیش به من گفت : من فقط 4 ساعت می خوابم و بقیه را کار می کنم ، ما در کشوری که هستیم دائم با زنهایی که آنجا هستند بحثمان این است که زنها در ایران چقدر احترام دارند شوهرشان می رود کار می کند و با بزرگواری و بدون منت تقدیم آنها می کند .او می گفت ما خیلی از این قضیه تعجب می کنیم . مطمئنا دشمنان می خواهند این احترام راکه اسلام برای ما آورده از ما بگیرند . ما نباید زندگی شیرین خودمان را با زندگی تلخ اروپایی عوض کنیم . |
|||
۱۵:۲۹, ۱۷/خرداد/۹۰
شماره ارسال: #3
|
|||
|
|||
(۱۶/خرداد/۹۰ ۱۵:۱۸)rajaby نوشته است: خیلی مشتاقم برایم دلیل بیاورید که اشتباه می کنم ولی مطمئنم در این جنگی که ما زن ها شروع کردیم خودمان قربانی اولش هستیم . ------------------------------------- بسم الله الرحمان الرحیم سلام دوست عزیز البته که اشتباه نمی کنید اما ذکر چند مورد را ضروری می دانم . بعضی از زن ها پا به پای شوهران کم درآمدشان! کار می کنند تا کمک خرج خانواده باشند ویا اینکه بتوانند لااقل اندکی پس انداز داشته باشند برای خرید خانه وماشین و.... درست است که ما باید در همه حال نظر به لطف خدا داشته باشیم اما اگر کار هم نکنیم و فقط بنشینیم چیزی عایدمان نمی شود تامین معاش و تلاش برای زندگی بهتر مطمئنا حق هر انسان خداپرست است. بعضی از زن ها هم از روی اجبار به سرکار می روند مثلا بخاطر بدهی یکی از عزیزان خانواده بعضی از زن ها هم فقط به خاطر پرکردن اوقات فراغت ویا بیکاری سرکار می روند که زیاد بهانه خوبی برای دور ماندن از کانون گرم خانواده نیست چون می شود هزارو یک سرگرمی در کنار خانواده داشت. به هرحال این هدیه زندگی ماشینی است که عاید زن های جامعه ما شده زن های سرپرست خانوار و زن های بدون سرپرست و تنها را هم اگر بخواهیم در نظر بگیریم می بینیم که این عواید این هدیه چیزی جز معضل دردناک و تالم آور بهره کشی از زنان جامعه امروزی ما نیست ! حتی اگر چشمانمان را به روی حقایق ببندیم و یا خیلی خیلی خوشبین باشیم! صفحات حوادث روزنامه ها ، مجلات و شنیده ها و دیده ها حاکی از همین موضوع است. |
|||
۱۵:۵۹, ۱۷/خرداد/۹۰
شماره ارسال: #4
|
|||
|
|||
نمی دانم مشکل کجاست ؟کمکم کنید تا مشکل را حل کنم .منم انسان تقریبا دینی هستم سعی کرده ام ملاکم در خوبی و بدی کارها دین باشد یکسال فکر می کردم برای شاغل شدن .اینکه خانه داری یا شاغلی اولین سوالی است که ما زن ها از هم ی پرسیم .سوال های بی جواب زیادی هست اینکه چرا خانه داری؟ سوالی است که هیچ وقت نتوانسته ام جواب دهم .چون زنان خانه دار متهم به تنبلی می شوند و من خودم این تجربه را داشته ام که توی خونه به خاطر نبودن نظم و یک برنامه ریزی دقیق سریعا تمام وقت های اضافی با خواب پرمی شود .همه نهادها ، حتی مساجد و بسیج هیچ جا برای زنان خانه دار کاری نمی کنند .بزرگترین پاتوق خانم خانه دار جلسات گناه و غیبت و خاله زنک بازی با همسایه ها یا فامیل است .ما حتی از طریق بسیج مساجد حمایت نمی شیم .بسیج خواهران در مساجد جای ما نیست .خب مسلما نداشتن فعالیت اجتماعی یا کاری که توانایی های ما را بارور و رشد بده کم کم باعث خانه نشینی قطع رابطه با فامیل و همسایه برای دور ماندن از گناه و بعد هم خیلی سریع مراحل سقوط به تنهایی و افسردگی و اینجا باز هم مادر از حالت مدیر منزل تبدیل به معضل منزل میشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب بگید اگه من پول خرج کردن نداشته باشم !نخوام رابطه با همسایه ام ایجاد کنم ، و بخوام فعال باشم چیکار کنم؟؟؟؟ چقدر کتاب بخونم؟چقدر کار های روتین و تکراری خونه رو بکنم ؟؟این حرف مشترک خیلی از زن هایی است که خانه دارند و وقتی هم پیش هم هستند این انرزی های منفی رو انتقال می دهند .باز اوضاع امثال من که همسران خوبی دارند از همه بهتره وای به اون روزی که مرد خودش داغون باشه . سوال های بی جوابم رو می پرسم چون خیلی اعتقاد دارم برای ظهور اقامون اول باید خانواده و بعد جامعه اصلاح بشه .من که مادر دختر کوچکی هستم وقتی هنوز سوال های بی جوابی برای تعیین هدف زندگیم ،اشتغالم و تربیت تنها دخترم دارم چطور میتونم روح تشنه فرزندم و روح خسته همسرم رو ارام کنم ؟ من میدونم ترتیب وظایفم چیه ولی وقتی خودم ادم کاملی نیستم چطور مادر کاملی باشم ؟ میشه به من بگید وقتی از من می پرسند چرا خانه داری و سر کار نمی ری چی بگم ؟ به من بگید چطور هدف نهایی برای خودم ترسیم کنم ؟خب بچه بزرگ کردن و خانه داری و ...نمیدونم همه چیز ناقصه !!همه چیز !! تا کمی حرف میزنم دوباره به همون نقطه صفرمی رسم .من چندین بار از چند مرجع دینی درباره اشتغال پرسیدم همه میگن اشکال نداره !!چرا ابعاد روحی و اخلاقی شغل خارج از خانه زن ها از طریق این سایت های پاسخگویی منتقل نمیشه ؟؟؟؟ چرا من باید خودم تجربه کنم که کار خارج از منزل روحم رو خسته و بیچاره میکنه ؟؟ جالب تر از همه اینه که خیلی از زن های شاغل هم نظرشون همینه ولی حرفی نمی زنندو تجربه شون رو منتقل نمی کنن ؟؟نمیدونم چرا خودمون بر علیه خودمون شمشیر میزنیم .من از چند زن شاغل هم مشورت گرفتم ولی به جز یک نفر که او هم بازنشسته بود همه می گفتند عالیه عالی ؟؟؟!!!! خدایا خسته ام خسته می ترسم قبل از اینکه وقت کنم خانه دار بشم و دخترم و نفسم رو دوباره یک صبح بهاری در اغوش بگیرم و باهاش کشتی بازی کنم ،بمیرم .برام دعا کنید .خیلی خیلی باز هم می نویسم . |
|||
۱۶:۳۹, ۱۷/خرداد/۹۰
شماره ارسال: #5
|
|||
|
|||
نقل قول:... زن گل بهاريستفرمايش اميرالمونين اين است. اگر بخواهيم از زن بيشتر از اوني كه مي تونه انجام بده بخواهيم انجام بده پژمرده ميشه. خداوند كسب روزي حلال رو بر دوش شوهر او قرار داده و اوست كه بايد اقتضاء خانواده رو فراهم كنه و خداونده كه روزي رسانه. چه بسا افرادي كه رفته اند و كار كردند و سرمايه اونها در كسري از ثانيه نابود شده. پي درآمد داشتن با روزي خوردن دو چيز متفاوته. چه بسيار افراد كه سرمايه جمع كردند و افراد ديگر اون رو مصرف كردند. كه البته كسب روزي حلال برابر جهاد در راه خداست نقل قول:باز هم امير مومنان كه فرمود: اگر مقدار توكل داشته باشيم به اضافه يك كمي قناعت و اونها رو باهم قاطي كنيم كار مون ان شاء الله به جاهاي باريك نمي كشه ![]() |
|||
۱۸:۱۰, ۱۷/خرداد/۹۰
شماره ارسال: #6
|
|||
|
|||
من فکر میکنم هرکس تو زندگیش یک هدف خاصی رو دنبال میکنه.
اهداف هم توی مراحل مختلف زندگی قطعا تغییر میکنند. چون ما انسان ها در طی سال های مختلف تکامل پیدا میکنیم و بیشتر میفهمیم .پس اهدافمون هم متعالی تر میشه. من که دانشجو هستم با دختری که راهنمایی درس میخونه قطعا اهدافمون یکی نیست. من ممکنه در این سن که هستم بخوام برم سر کار.برای خودم درآمد داشته باشم. خودم دلیلش رو میدونم.چون غرور دارم و دوست ندارم دستم رو جلوی پدرم دراز کنم و ازشون پول بگیرم. گرچه پدر ها هیچ وقت منت نمیگذارن و بی دریغ خود را وقف خانوادشون میکنند و پدر من هم از این امر مستثنی نیستند. پس من الان دراین وضعیت هدفم میشه این که بعد از فارغ التحصیلی ،ارشد رو ببوسم بگذارم کنار و برم سر کار. اما ممکنه چند سال که گذشت و خب شرایط عوض شد و من هم از کار تکراری و روتین جایی مثل بانک خسته شدم،احساسی مثل شما پیدا کنم . حالا به این فکر میکنم که وقتی در اون سن بودم هدفم چی بوده و الان هدفم چیه.پس قطعا در اون لحظه تصمیم میگیرم که هر طور شده به آغوش خانواده برگردم و بیشتر به امور اخروی خودم بپردازم. من نمیدونم شما با چه هدفی سر کار رفتید اما بدونید که نباید خودتون رو یا دیگران رو سرزنش کنید. جوانی سنی هست سرشار از کنجکاوی وعلاقه به امتحان کردن کارهای جدید و کسب تجربه های تازه. نه خودتون رو سرزنش کنید نه کسانی که کار میکنند و صداشون در نمیاد.بلکه به این بیاندیشید که هرکس تو شرایط خاص خودش قرار داره وبر اساس شرایط و اهدافی تصمیم خودش رو گرفته... ممکنه روزی برسه که خیلی از خانم های شاغل مثل شما دیدشون متعالی بشه و بخوان بقیه راه رو کاملتر برن. آقای قرائتی صحبت جالبی داشتن. میگفتن سخت ترین کار در دنیا خانه داری است.شما باید به تربیت یک انسان بپردازی که اون انسان فردا پاش رو در یک جامعه بزرگ میگذاره و قراره تاثیر گذار در جامعه اش باشه.پس تربیت آدم از هرکاری سخت تره.(نقل به مضمون کردم) صحبت های دیگه هم داشتم اما چون طولانی میشه نمیگم. راستی یک نکته.ممکنه من نتونم به خوبی شرایط شما رو درک کنم.پس اگر جایی اشتباه کردم به حساب کم تجربه گی ام بگذارید. |
|||
۲۰:۰۸, ۱۷/خرداد/۹۰
شماره ارسال: #7
|
|||
|
|||
به نام خدا
با عرض سلام خدمت دوستان گرامی... بنده مرد هستم و نمی توانم مشکلات و حرفهای خانمها را به معنای واقعی کلمه درک کنم ولی بابت این موضوعی که مطرح فرمودید، بنده یه سری صحبتهایی داشتم که البته از خودم نیست و از نت براتون گرد آوری کردم... البته یه مقدار طولانیه ولی به مطالعه اش میارزه... با توجه به فرمایشات شما اینجا چند سوال اساسی مطرح میشه، اینکه: سوال اول) اصولاً زن مسلمان در چه عرصههايي بايد فعال باشد؟ آيا زن در جامعه اسلامي همواره بايد مانند يك زنداني زندگي كند، يا او ميتواند در پرتو آموزههاي ديني و حفظ كرامت زن هم ميدان دار علم، سياست و اقتصاد باشد و هم از حصار مستحكم فرهنگ ديني پاسداري كند؟ واقعاً يك زن چگونه ميتواند حضور كارآمد و متناسب با شأن وجايگاه خود در نظام ديني پيدا كند؟ پاسخ: در اين رابطه، امروزه سه رويكرد عمده در جهان و جامعه اسلامي وجود دارد، رويكرد راديكال، سنتي، و تكامل مدار. 1. رويكرد راديكال اين رويكرد كه با تكيه بر عدم تفاوت بين جنسيت زن و مرد بر يكساني و تشابه حقوق زنان و مردان پاي ميفشارد، خاستگاه غربي دارد، و بازتاب افراطي نگرش سنتي نسبت به زن در جهان غرب ميباشد. این رویکرد در اكثر اسناد و مدارك بين المللي از جمله منشور سازمان ملل متحد، اعلاميه جهاني حقوق بشر، ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي مورد تأكيد قرار گرفته، و جنبشهاي طرفدار حقوق زن از آن حمايت ميكنند، در كشورهاي اسلامي نيز روشنفكران! و گروههاي راديكال از آن تبليغ ميكنند و خواهان مشاركت مطلق زنان در تمامي عرصههاي اجتماعي هستند. 2. رويكرد سنّتي رويكرد سنّتي بر مبناي تفاوتهاي بيولوژيك بين زن و مرد بر نوعي تقسيم كار كلاسيك بين زنان و مردان اصرار ميورزند. ريشه تاريخي اين نگرش به ساختار زندگي قبيلهاي در دوران گذشته باز ميگردد؛ زماني كه مرد در سطح خانواده و قبيله از اقتدار بلامنازع برخوردار بوده و زن به مثابه موجود ناتوان در استخدام مرد و حمايت او قرار دارد. براساس اين رويكرد حيطه فعاليت زن، خانه است، او حق ندارد وارد عرصه اجتماع و سياست شود. 3. رويكرد تكامل مدار اين رويكرد بر مبناي تكامل گرائي زنان نگرشهاي پيشين را دچار افراط و تفريط دانسته و با موازين شرع و فرهنگ حاكم بر جامعه اسلامي ناسازگار ميبيند. و باورمند است كه سعادت جامعه انساني در پرتو توازن ميان زن و مرد و قرار گرفتن هر يك در جايگاه مناسب خود، تأمين ميگردد. اسلام رويكرد راديكال غرب را نيز نميپذيرد، چون اصل يكساني و برابري زن و مرد در غرب تجربه شد، و تساوي بين آن دو عملاً پاسخ مطلوب نداد، مهمترين بن بست جهان سرمايهداري غرب بحران هويتي است كه زنان دچار آن شدهاند. در نظام سرمايهداري غرب، زن ابزار توسعه اقتصادي و جذب سرمايه ميباشد نه انساني كه خواهان كمال و سعادت است. اعتراف مونا شاون نويسنده آمريكايي در مقالهاي تحت عنوان «اشتباه فمنيستها» جالب است، او مينويسد: «آزادي زنان براي ما افزايش در آمد سيگار ويژه زنان، حق انتخاب براي تنها زيستن، تشكيل خانواده يك نفره، ايجاد مراكز بحران و تجاوز، اعتبار فردي، عشق آزاد، و بيماريهاي زنان را به ارمغان آورد و لكن در ازاي آن چيزي را به غارت برد كه خوشبختي بسياري از زنان درگير آن است و آن وجود همسر و خانواده است». در يك جمله، زنان در غرب به اميد آزادي، اسارت نو را تجربه ميكنند. _____________________________ امّا از ديدگاه اسلام كه برتكامل گرائي زن تأكيد ميكند، حضور زن در مسايل اجتماعي و سياسي نه تنها منعي ندارد، بلكه نشانه بلوغ و ايمان به شمار ميآيد منتها مشاركت آنان آدابي دارد، به فرموده امام راحل (رحمة الله علیه): «امروز خانمها بايد وظايف اجتماعي خودشان را و وظايف ديني خودشان را عمل بكنند و عفت عمومي را حفظ كنند و روي آن عفت عمومي، كارهاي سياسي ـ اجتماعي را انجام دهند». در جاي ديگر خطاب به زنان ميگويد: «شما بايد در همه صحنهها و ميدانها آن قدري كه اسلام اجازه داده، وارد باشيد... با حفظ عفاف با حفظ شرف». قرآن كريم صحنههاي با عظمت حضور زنان را در امور سياسي و اجتماعي نقل ميكند از جمله، بيعت زنان با پيامبر اكرم (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) ، هجرت زنان با مردان در صدر اسلام و سيره بزرگ زنان صدر اسلام همانند ام سلمه، حضرت زهراء ـ سلام الله عليها ـ ، زينب ـ سلام الله عليها ـ در قيام عاشورا، جلوههايي از حضور زن در عرصههاي اجتماعي و سياسي است. نتيجه آن كه از ديدگاه اسلام زن همانند مرد يك انسان است، ميتواند در تمامي عرصههاي اجتماعي با رعايت آداب ديني كه آن هم در راستاي مصونيت اوست نه محدوديت، حضور فعال داشته باشد. افراط و تشابه گرائي به همان اندازه زيانبار است كه تفريط و تقابل گرائي. "من با آوردن این نمونه سوال، سعی کردم تا نگاه واقعی اسلام به شان و جایگاه زن رو روشن کنم و در کل و بدون اشاره به شخص خاصی، امیدوارم هیچ خانمی از مسلمان بودن خود که همون تسلیم بودن در برابر حق تعالی است، پشیمان نباشد." سوال دوم) بهترين شغل براي زنان چه شغلي است؟ پاسخ: بهترين شغل براي زن شغلي است كه اختلاط با مردان در آن نباشد يا كم باشد، زن بتواند خود را از نامحرم بپوشاند و حتي الامكان صداي زن را نامحرم نشنود و مانع از شوهر داري و فرزندداري و رسيدگي به كانون خانواده هم نباشد و فشار جسمي و روحي نيز براي زن نداشته باشد. لذا ميتوان گفت معلمي در مدارس دخترانه ، پزشكي براي خانمها، كار در موسسات و بيمارستانهاي تخصصي بانوان، نويسندگي و تحقيق در خانه و امثال اينها بهترين شغلها براي بانوان هستند. و در آخر یه عکس جالب: ![]() از اینکه طولانی شد واقعا عذر میخوام، دوستان به بزرگی خودتون ببخشید. با آرزوی سلامتی برای همه... یا حق. |
|||
۲۱:۲۸, ۱۷/خرداد/۹۰
شماره ارسال: #8
|
|||
|
|||
عزیزم خانم رجبی فکر کنم شنیدن تجربه من براتون مفید باشه.
ببینید زمانی که من انتخاب رشته میکردم برای دانشگاه، مثل بیشتر دخترهایی که توی همین سن قرار داشتند، جو گیر بودم. تمام ارزش و افتخار رو در این میدونستم که دوشادوش مردان کار کنم. اصلا قبول نداشتم یه سری شغل ها و رشته ها اصلا به روحیات خانمها نمی خوره. به همین دلیل برق رو انتخاب کردم رشته ای که اصلا به روحیات خانمها نمی خوره. ولی اگر قبل از ورود به دانشگاه اینو به من میگفتن محال بود بپذیرم. جبهه میگرفتم. به هر حال 4 سال با سختی تمام توی شهری که 1200 کیلومتر از شهر خودم فاصله داشت درس خوندم. اما وقتی به سال سوم رسیدم متوجه شدم که اشتباه کردم. 70 درصد بچه های دانشکده ما آقایون بودند. اولش که وارد دانشگاه شده بودم میگفتم چه فرقی داره زن با مرد؟ محیط کاریه و روابط اداری. اما در همون تشکلهای دانشجویی شاهد روبط ویرانگری بین هم دانشگاهی های خودم بودم که واقعا تاسف آور بود... من هم توی تنگنای بدی بودم. گاهی در مورد بعضی کلاسهای عملی فقط من خانم بودم. کار به جایی میرسید که استاد منو می اورد روی صندلی خودش بنشینم!! دخترهای هم ورودی من که زیاد مقیدات دینی نداشتند، راحت بودند اما من نه. سال آخر هم پروژه پایان نامه رو با یه مرکز تحقیقاتی توی همون شهر برداشتم و فرصت نه ماهه ای داشتم تا یه محیط اداری رو تجربه کنم. واقعا فرسایشی بود و این در حالی بود که من بجز این کار مسئولیت دیگه ای نداشتم. خوابگاهی بودم و طبعا مسئولیتهای خانوادگی و بچه و شوهر و غذا درست کردن و خانه داری به عهده ام نبود و مدام از خودم می پرسیدم خانم های شاغلی که تمام این مسئولیتها رو دارن چه کار می کنند؟؟ از طرفی پشیمانم که چرا از اول در راهی که به طبیعت زنانه و فطرت و روح مسلمانی من نزدیک باشه قدم نذاشتم و از طرفی خدا رو شاکرم که با چشوندن سختی های این راه و به بن بست رسیدنها سرم رو به سنگ زد. (برای آدمی مثل من خدا چاره ی دیگه ای نداشت!) از وقتی برگشتم مدام با فشار دور و بری هام روبرو هستم. یکی از نکاتی که توی حرفهای شما بود و توجه منو جلب کرد این بود که وقتی دیگران از من می پرسند چرا خانه دار شدم باید چی بگم. خانم رجبی عزیز این واقعیتی تلخ توی جامعه است که عرف سیری کلی رو تعریف میکنه و با سوالات و نگاه ها و گوشه کنایه ها و روشهای دیگه سعی داره همه رو با این عرف همراه کنه. حتی اگر خلاف دین باشه. حتی اگر پر از لطمه و آسیب باشه. به نظر من شما باید اول این مشکل رو حل کنید که حرف و نگاه دیگران چقدر براتون اهمیت داره بعد به این فکر کنید که چه هدفی دارید. من که محیط مختلط رو تجربه کردم و آسب هاشو شناختم و دیدم کار سنگین تمام وقت با روح و جسم من چه می کنه، دیگه برام مهم نیست اگر خانم همسایه که منو میبینه بپرسه :« هنوز بی کاری؟» می دونم حس بدیه که همه فکر کنند تو الاف و بی کاری و صبح تا شب لم دادی! اما اون طرف قضیه به من چی می ده؟ اون هم برای من که اگه بخواهم کاری مرتبط با رشته ام داشته باشم ناچارم در محیطهای مردانه و کارگاهی کار کنم. الان تصویری که عرف جامعه از یک زن موفق ارائه می ده یک زن شاغله. به هر قیمتی. در غیر این صورت ارزش چندانی برای عرف نداره. از خودتون بپرسید نگاه عرف چقدر براتون مهمه. فرمودید خانمهای شاغلی که باهاشون مشورت کردید همه راضی بودند. ببینید بیشتر اونها به خاطر رسیدن به تصویر یک زن موفق از دیدگاه عرف و جامعه است که خوشحالند. بعضی ها به خاطر استقلال مالی و به تعبیر خودشون بی نیاز شدن از جیب شوهر راضی هستند. اما من افرادی رو میشناسم که اصلا راضی نیستند. خانمی که توی یه شرکت خصوصی کار می کرد میگفت من هشت صبح میرم و 4 بعد از ظهر بر میگردم خونه. گاهی وقتی برای تعویض لباس میرم توی اتاق همونجا از خستگی می افتم و وقتی بیدار میشم می بینم یکی دو ساعت در همون حالت بودم! اصلا وقت رسیدگی به شوهرم رو ندارم. همیشه خسته ام. توجه کنید که ایشون بچه نداشتند. با بچه ای توی سن اول - دوم دبستان صحبت میکردم که مادرش شاغل بود وقتی از مدرسه برمیگشت مجبور بود دو سه ساعت تنها باشه تا مادر یا برادرش بیاد. به من میگفت همیشه وقتی تنها هستم میترسم موجودی که بدن انسان و سر گرگ داره به من حمله کنه. به محض پیاده شدن از سرویس مدرسه تا خونه میدوم و در رو به روی خودم قفل میکنم. پسر همسایه ی ما هم زمانی که توی خونه تنها بود توی فاصله ی 12 ظهر تا 3 بعد از ظهر که باید منتظر مادرش باشه، کتابخونه رو واژگون کرده بود روی خودش. برنامه گره که شبکه 3 پخش میکنه و در مورد سبک زندگی ایرانی- اسلامی هست، از آسیبهای روحی و جسمی فرستادن بچه ها به مهدکودک حرفهای باورنکردنی می زد. مهم ترین آسیب، برداشتن چتر حمایت و محبت از کودک در سنین پائین است که احساس بی کسی و عدم امنیت به بچه میده. یکی از دوستان معتقده ریشه ی خانه ی سالمندان از مهد کودک آب می خوره. اگر خانواده نیاز مالی ندارند این جفاست به بچه و جفاست به همسر که آدم سر کار بره. و متاسفانه بسیاری از خانمهای ما برای سرگرمی سر کار میرن. یکی از اساتید ما که احترام زیادی براش قائلم میگفت اگر خانمها اشتغالهای بی مورد خودشون رو کنار بگذارند برای بسیاری از پسرهایی که به دلیل مشکل کار از ازدواج محروم هستند کار پیدا میشه. چرا باید توی یه خانواده دو یا چند حقوق بیاد که اگر واقع بینانه نگاه کنیم، بسیاری از این افراد با حقوق اضافی فقط تجملات زندگی شون رو اضافه میکنند. اما اینکه اگر سر کار نریم چه کار کنیم؟ زندگی مون یکنواخت و روتین می شه من تجربه خودم رو میگم. تقریبا از همون راهنمایی به نویسندگی علاقه داشتم و چیزهای پراکنده ای هم می نوشتم. از وقتی فارغ التحصیل شدم به صورت غیرحضوری با یک موسسه ی فرهنگی در ویرایش و چاپ کتابهاشون همکاری میکنم. چند تا تدریس خصوصی پراکنده هم داشتم. کلاسهای فرهنگی مذهبی زیادی هست که میشه در اونها شرکت کرد. چرا توی بسیج نمیشه کاری کرد؟ من کلاس خیلی خوبی در مورد مباحث مهدویت و شیطان شناسی توی بسیج داشتم و مقدمه ای شد برای برگزاری همون کلاس توی یه مدرسه که خدا رو شکر نتایج خوبی داشت. مهمتر از همه اینترنت هست که اگر آدم طالب باشه یه دانشگاه است. توی این مدتی که من فارغ التحصیل شدم بیشتر از 4 سال دانشجویی ام، دانشجو بودم. مطالب مفید، سخنرانی های آموزنده به حمد الهی کم نیست. میشه وبلاگ زد و وارد جبهه مهدویت شد. اما هیچ کدام از این فعالیتها به نظر دیگران کار نمی یاد. به نظرشون من الافم و هدر رفته ام. حتی مادرم همین نظر رو داره. اما برای من رشدآور بوده. امیدوارم همه خانم ها بهترین راه رو که به صلاح دنیوی و اخروی اونها نزدیکتره انتخاب کنند. |
|||
۰:۵۱, ۱۸/خرداد/۹۰
شماره ارسال: #9
|
|||
|
|||
همیه این مطالب و خوندم .حالا منکه پسرم ولی فکنم این دغدغه بسیاری از خانوهایی جامعه ماست.
من توی یکی از کلاسای دانشگاه تنها پسر بودم که میرفتم. سی چهل تا دختر ومن تنها پسر کلاس. اینم بگم که رشتم مدیریت صنعتی .بعد استادمون یه حرف خیلی خوبی زد گفت که دخترا هدف شما از دانشگاه اومدن چیه ؟خیلی از این جوابهای تکراری و کلیشه ای دادند بعضی میگفتن منزلت اجتماعی. کارو اشتغال.ووو خیلی چیزای دیگه. بعد استادمون برگشت گفت ببینین ایها خوبه ولی هدف اصلی شما ازدواجه .کار و اشتغال وظیفه مرده.و مردهم تا کار پیدا نکنه یعنی تو این دوره وزمونه ازدواج نمیکنه.تا از یه جون میپرسی چرا زن نمی گیری میکه کو کار.از اون طرف زنها با کار کردن با حداقل حقوق باعث بیکاریی مردها میشن.نیازیم به تحقیق نداره .من تا دلتون بخواد سراق دارم.کافی به نزدیکترین ادارتون سر بزنین .جابجایی نقش زن و مرد توجامعه ما واقعا داره تبدیل به معضل میشه.زنها فکر میکنن دارن وارد اجتماع میشن ولی خبر از ضررهای که به خودشون میزنن نیستن. این حداقل دیدگاه من جون بود اگرم اشتباهی بود ببخشید |
|||
۱:۲۱, ۱۸/خرداد/۹۰
شماره ارسال: #10
|
|||
|
|||
(۱۸/خرداد/۹۰ ۰:۵۱)hamed313 نوشته است: همیه این مطالب و خوندم .حالا منکه پسرم ولی فکنم این دغدغه بسیاری از خانوهایی جامعه ماست.منم با اينكه خودم زن هستم ولي با حرف شما موافقم.تو كلاس 45 نفره ما فقط4تا آقا هست تا جايي كه اساتيد ميگن نسل آقايون در دانشگاهها رو به انقراضه و اين يعني اينكه بايد منتظر يه فاجعه در 10-20 سال آينده باشيم فاجعه اي كه الان غرب داره باهاش دست و پنجه نرم مي كنه يعني فروپاشي و ازبين رفتن بنيان خانواده. نه اينكه مشكل تحليلكرده و عالم شدن خانم هاي جامعه باشه ها نه به هيچ وجه مشكل اين نيست.مشكل اينه كه دختر امروز جامعه ما هدفش از زندگي شده تحصيلات و بعد هم شغل حالا به هر قيمتي.مشكل اينه كه من دختر ديگه هدف اصلي زندگيم مادر شدن نيست.من حس مادريم رو فدا ميكنم تا بتونم پا به پاي يك مرد كار كنم و به اون مرد كه يك عمر ميخواسته ثابت كنه كه از من برتره بفهمونم كه اشتباه ميكرده.دخترهاي نسل ما بايد ياد بگيرن كه نيازي نيست خودشون رو اثبات كنن بايد بفهمن كه ثابت شده هستن و افتخار كنن به خودشون و اهداف زندگيشون رو درجه بندي كنن.به نظر بنده مهمترين و والاترين هدف يك زن مادر بودن به معناي واقعي كلمه است تا از اين طريق نه تنها جامعه خودش بلكه دنيا رو بسازه. |
|||
|
![]() |
1 میهمان |